اهل بیت

تدبر در سیره تمدن ساز اهل بیت

اهل بیت

تدبر در سیره تمدن ساز اهل بیت

بایگانی
  • ۰
  • ۰

قسمت هفتم: واپسین لحظات

32.     جلوگیری از نوشتن وصیّت

1)    رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باوجود شدت تب و بیماری، به کمک علی (علیه السلام)  و فضل بن عباس، از منزل خارج شد تا با مردم نماز بگزارد.

2)    با این کار، راه بر سود جویان طمع‌کار خلافت و جانشینی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)‌ بسته شد.

3)    پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌گونه‌ای دیگر، امت را از لغزش و سقوط مصونیت بخشد ازاین‌رو، به آنان فرمود که دوات و کاغذی برایم بیاورید، برایتان وصیتی بنگارم تا پس‌ازآن به گمراهی دچار نشوید.

4)    عمربن خطاب، بی‌درنگ گفت: بیماری بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شدت یافته- که چنین سخن می‌گوید-، همان کتاب خدا برای ما کافی است.

5)    بنابراین بین حاضران در بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، اختلاف و نزاع درگرفت... سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: از پیشم بروید، در حضور من نزاع و کشمکش روا نیست.

6)    پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از بیم این‌که مبادا حاضران به اسائه‌ی ادب خویش ادامه دهند و به انکار موضوع مهم‌تر از آن برآیند، در مورد نوشتن وصیت پافشاری نشان نداد...

7)    تا حدی امت نیازمند این سفارش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود، که ابن عباس هرگاه از این ماجرا یاد می‌کرد، می‌گفت: اندوه‌بارترین مصیبت، آن بود که از نگارش وصیت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جلوگیری کردند.[1]



[1] پیشوایان هدایت ج1 صص210-211

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

31.     حجة الوداع و تعیین جانشین

1)    این حج بدان جهت که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آن با مسلمانان خداحافظی کرد و به نزدیک بودن وفات خود اشاره نمود، حجة الوداع و بدین سبب که فرمان الهی را در زمینة جانشینی پس از خود به مردم ابلاغ کرد،‌حجة البلاغ نامیده شد و برخی بدان جهت که نخستین حج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تلقی می شد و حضرت در آن به بیان احکام ثابت اسلام در خصوص مناسک حج پرداخته بود، حجة الاسلام نامیدند.[1]

2)    جاودانه سازی: جاودانه سازی تمدّن توحیدی با طرح مسئلة امامت توسط شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و به اذن الهی صورت گرفت.[2]

3)    رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) امام علی (علیه السلام) را به‌عنوان جانشین بعد از خود و به دستور خدا، ابتدا در یوم الإنذار در دعوت خویشان و اقوام معرفی کرد.[3]

4)    اوج معرفی امام‌علی (علیه‌السلام) به‌عنوان جانشین خود، در ایام حجةالوداع (غدیر خم) و با مطرح کردن وصایت امام‌علی (علیه السلام) تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) انجام گرفت.[4] [5]

    درکلام رهبری:‌ حادثه غدیر خم یک حادثه بسیار مهم و تعیین کنندة تاریخ اسلام است، به این حادثه از دو بُعد می‌شود نگاه کرد:‏ اول: بعد مخصوص شیعه: علی (علیه‌السلام) به وسیلة پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به خلافت منصوب شد. دوم: بعد متعلّق به همه فِرَق اسلامی: بعد ایجاد پیوند میان امام‌علی (علیه‌السلام) و عترت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آحاد مسلمین:‏ اگر فرض کنیم نمی‌خواست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حکومت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را بیان کند، حداقل این بود که می‌خواست ‏موالات و پیوند و رابطة عمیق مسلمین با علی (علیه السلام) و با عترت خود را در این بیان استقرار ببخشد و تثبیت کند؛ و علّت اینکه ‏این رابطه را برقرار می‌کند، ازجمله این است به مردم و به همه نسل‌های آینده‌ی بشر اولاً یک نمونه‌های کامل از انسان طراز اسلام از انسان ‏مقبول و موردپذیرش اسلام را ارائه بدهد و نیز بگوید تربیت اسلامی‌ باید به این سمت ‏حرکت کند و شخصیت انسان مسلمان آن شخصیتی است که غایت و نمونة کاملش این‌هایند و علی (علیه السلام)  را به‌عنوان یک ‏نمونه معرفی کند و نیز پیوند میان او و میان مسلمان‌ها باید تا ابد به‌عنوان یک رابطة فکری، رابطة اعتقادی، رابطه‌ی ‏عاطفی و رابطة عملی باقی بماند.‏ و ثانیاً با تعیین عترت در کنار قرآن و با اعلام لزوم پیوند میان مسلمین و میان عترت، در حقیقت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تکلیف ‏تحریف‌ها در قرآن و انحراف از مفاهیم اصلی قرآن را هم روشن کرده است یعنی مردم در قبال تحریف‌ها به علی (علیه السلام)  مراجعه ‏کنند...‏ و نیز اگر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای بعدازاین ده سال فکری نکرده بود و نقشه‌ای در اختیار امّت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود. ‏دین آن‌وقتی تمام و کمال می‌یابد که نقشة راه، برای بعد از پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم معیّن باشد که این کار را پیغمبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ‏غدیر خم انجام دادند؛ که این هم دستور الهی بود، نصب الهی بود.) (

    (درکلام رهبری: دو سخنرانی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سفر حج سال دهم هجرت در منی: که حول موارد زیر مطرح شد: مسائل سیاسی، جهاد، وحدت اسلامی، رد ارزش‌های جاهلیت، اختلافات مالی که بین مسلمان‌‌ها از دوران جاهلیت باقی‌مانده بود را نسخ کردند، بیان ارزش تقوا و اینکه ملاک تقوا است، احادیث ثقلین)[6]

5)    با این اقدامات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، پیش برد اسلام ناب تحت رهبری اهل‌بیت علیهم‌السلام تضمین گردید.

6)      ندای دعوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به بسیاری از نقاط جهان گسترش یافت.[7]

7)      بشارت الهی در پاسخ به زحمات فراوان پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درآیات: [8]

8)    بشارتی از جانب خداوند متعال برای زحمات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باز شدن پنجره امامت بود.

9)      به اذن الهی، نبوّت به امامت انتقال یافت. [9]

10)    و در نهایت تبیین دین توسط ائمه‌اطهار علیهم‌السلام باید ادامه پیدا می‌کرد.[10]

    (در حکایت: از حج آخر برمی‌گشتند. حجة الوداع محمد جایی ایستاد. گفت آن‌ها که جلو رفته‌اند، برگردند. آن‌ها که عقب‌مانده‌اند برسند. بعد زین شتر‌ها را روی‌هم انداختند تا تلّی از زین درست شد. وقتی همه آمدند، بالا رفت و گفت: مرا در رسالتم چه طور دیدید؟ همه تصدیق کردند. بعد دست علی را گرفت و گفت: هر کس من مولای او هستم، بعد از من _این_ علی مولای اوست. نام آنجایی که ایستاده بودند غدیر خم بود. این روز شد عید غدیر خم)[11]



[1] پیشوایان هدایت ص 199

[2] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص75

[3] شعراء آیه 214:

وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ

و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!

[4] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص66 و 67

[5] مائده آیه 3:

‏حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (3)

برای شما مؤمنان گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتى که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‌شده، و به زجر کشته‌شده، و آن‌ها که براثر پرت‏شدن از بلندى بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگرى مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (به‌موقع به آن حیوان برسید، و) آن را سر ببرید- و حیواناتى که روى بت‌ها (یا در برابر آن‌ها) ذبح مى‏شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به‌وسیله چوبه‏هاى تیر مخصوص بخت‌آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابراین، از آن‌ها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شمارا کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به‌عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- اما آن‌ها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى دیگرى نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.

[6] انسان 250ساله صص50-55

[7] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص66-69

[8] صف 9:

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند!

 قصص 5:

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ

ما مى‏خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم!

 نور 55:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان‌گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روى زمین را بخشید؛ و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‏دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل مى‏کند، آن‌چنان‌که تنها مرا می‌پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت. و کسانى که پس‌ازآن کافر شوند، آن‌ها فاسق‌اند.

[9] 23 شوری:

‏ ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ

این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند به آن نوید مى‏دهد! بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم ( اهل‌بیتم)؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد ، بر نیکى‏اش مى‏افزاییم؛ چراکه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

[10] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص74-76

[11] آفتاب آخرین حکایت 96

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

30.     پاک‌سازی جزیرة‌العرب از شرک و بت‌پرستی

1)    پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این دعوت اسلامی را به دو روش زیر انجام داد که سبب گسترش آن شد:

      اعزام سریه‌هایی به اقصی نقاط شبه‌جزیره عربستان

      ارسال نامه به سران شوراهای اطراف و امپراتوری‌ها

            2) نتیجه آن شد که مکه در سال 8 هجری قمری فتح و از مظاهر شرک پاک‌سازی شد.[1]


[1] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص62 و 63

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

29.     مسجد ضرار

1)    پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با آوردن دین یکتاپرستی و آیینی با گذشت، کوشید طبق دستورات الهی انسان‌هایی شایسته و جامعه‌ای سالم تربیت کند. آن بزرگوار برای زدودن پلیدی شرک و وسوسه‌های شیطانی و بیماری‌های روحی از انسان، دشواری‌ها و مصیبت‌ها و نبردها را به جان خرید.

2)    احساسات کینه‌توزانه و حسد، در جمعی از منافقان تحریک شد و به ادعای ایجاد معبدی برای عبادت سالخوردگان و بیماران در شب های بارانی، در مقابل مسجد قبا، دست به بنای مسجدی زدند و نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شتافتند و از او خواستند در آن مسجد نماز بگزارد تا به عمل آنها مشروعیت بخشد. از ان جا که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آماده ی حرکت به تبوک بود، پاسخ به درخواست آنها را به تأخیر انداخت و در بازگشت از این سفر وحی الهی نازل شد و او را از نماز گزاردن در آن مسجد نهی فرمود، زیرا این جایگاه، خود عاملی برای پراکنده ساختن مسلمانان و آسیب رساندنبه آنان به شمار می‌آمد و میان مسجدی که بر اساس تقوا و مسجدی که بر پایة آسیب رسانی به مسلمانان بنا شده بود، تفاوتی بسیار بود، به همین دلیل، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمان به تخریب و سوزاندن آن داد.[1]



[1]  پیشوایان هدایت ج1 ص189

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

28.     نقشه‌ی ترور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

1)    رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان پس از اقامتی بیش از ده روز در تبوک، به مدینه بازگشتند. در این فاصله، شیطان، جمعی از کسانی را که به خدا و رسول او ایمان نیاورده بودند، به وسوسه انداخت و تصمیم به ترور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گرفتند. نقشة آنان این گونه بود که هنگامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از نزدیک آن ها عبور می کند، شتر او را رم دهند تا حضرت در دره موجود در مسیر راه سقوط کند. سپاه اسلام به گردنة بین مدینه و شام که رسید، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر یک از شما بخواهد می‌تواند مسیر خود را از وسط دره که وسیع تر است انتخاب کند. و خود، راه گردنه را برگزید، مهار شتر حضرت در درست عمار یاسر بود و از پشت سر حذیفه یمانی شتر را می‌راند.

2)    رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روشنایی مهتاب، سواران نقابداری را مشاهده کرد که در حرکتی مشکوک از پشت سر، خود را به وی رساندند. حضرت به خشم آمد و بر آن ها بانگ زد و به حذیفه فرمان داد شتران آن ها را دور کند. رعب و وحشب بر سواران چیره شد و دریافتند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از تصمیم و توطئة آن ها آگاه شده است، از این رو، به سرعت گردنه را ترک کردند تا به میان مردم رفته و هویت آنها مشخص نشود.

3)    حذیفه که آنان را از شترهایشان شناخته بود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درخواست کرد شخصی را جهت کشتن آنان اعزام دارد ولی پیامبرِ رحمت، آنان را مورد عفو و بخشش قرار داد و به خدا واگذار نمود.[1]



[1] پیشوایان هدایت ج1 ص188

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

27.     جهانی‌سازی بر مبنای توحید

1)      در معرفی رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جهانی بودن به چشم می‌خورد.[1]



[1] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص72 ، (اعراف 158 و انبیاء 107 و آل‌عمران 64)

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

قسمت ششم:  صلح حدیبیه؛ زمانۀ پیروزی

26.      دعوت جهانی به معارف وحیانی:

·    رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دریافت که قریش با موضع خود در قبال اسلام سخت در تنگنا قرار گرفته اند. از این رو، تصمیم گرفت همراه مسلمانان در سفری عبادی برای انجام عمره رهسپار مکه شود تا در ضمن آن، ادامة رسالت اسلامی خود را اعلان و تا حدّ امکان تعالیم اعتقادی و دستورات اسلام و مراتب احترام و تجلیل خود را به بیت الله الحرام روشن نماید.

·    این حرکت حضرت، مرحلة گشایش فضای دینی و نوین و دوران انتقال از مرحلة دفاع به مرحلة گسترش و تهاجم، به شمار می آمد.

·      مبانی حکومت اسلامی در مدینه مستحکم و مستحکم‌تر می‌شد.

·      کفّار و منافقان از اقدامات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ناامید شدند.

·    رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یارانش پس از پیمودن راهی بسیار سخت و ناهموار، در پهن‌دشتی به نام حدیبیه فرود آمدند. ناقة رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زانو به زمین زد، آن حضرت فرمود: این تاقه چنین عادتی نداشت، ولی همان خدایی که فیل‌ها را از رفتن به سوی مکه باز داشت، این شتر را نیز از حرکت باز داشته است.[1]

·    و به‌ناچار حکومت اسلامی مدینه را پذیرفتند و صلح حدیبیه[2] را در سال 6 هجری با نماینده‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امضا کردند.

·      نتیجه این شد که صلح اجتماعی در شبه‌جزیره عربستان ایجاد شد.[3]



[1] پیشوایان هدایت ج1 ص160

[2] صلح حُدَیبیه، پیمان صلحى که در سال ششم هجری بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مشرکان مکه در منطقه حدیبیه امضا شد. مسلمانان که برای به جا آوردن مناسک حج رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین قریش مواجه شدند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تصمیم گرفت شخصی را به سوی قریش بفرستد تا مذاکره کند... پس از مذاکراتی بین طرفین، سرانجام پیمان صلح حدیبیه بسته شد که بر اساس آن صلحی ده ساله بین طرفین برقرار شد. تلاش‌هایی که قریش در گذشته برای نابودی اسلام انجام داده بودند، سبب شد پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مسلمانان، سال‌ها به جنگ‌های دفاعی و تحکیم مواضع و پا برجا ساختنِ ارکان دولت و جامعۀ اسلامی مشغول گردند و حضرت نتواند طی این سال‌ها با آزادی کامل، رسالت آسمانی جهانی را که آخرین آیین الهی به شمار می‌رفت به مردم ابلاغ نماید ولی با امضای پیمان‌نامۀ حدیبیه، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از ناحیۀ قریش احساس امنیت کرد و این کار فرصت مناسبی را دست داد تا رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرستادگان خویش را نزد سران قدرت‌های بزرگ اطراف جزیرة العرب و سران قبایل جزیره و خارج از آن اعزام کند و پس از بیان تعالیم و دستورات الهی، آنان را به اسلام دعوت نماید. ( پیشوایان‌هدایت ج1 صص160-166)

[3] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص62

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

25.     نقش نفاق در آغاز استقرار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه

1)    پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ایجاد جامعةاسلامی توجه خاصی مبذول داشت و از همین رهگذر برای تمرکز کلیة نیروها و توانایی‌ها و سوق آن‌ها به مدینه، هجرت را بر همة مسلمانان، جز در مواردی که عذری موجه در میان باشد، واجب ساخت.

2)    امنیت و آرامش ایجاد شده در شهر مدینه، برای سایر قوایی که در آغاز دعوت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را پذیرا نشدند، نگران کننده بود؛ زیرا این قدرت ها نظاره گر طرفی بودند که تا دیروز اعتقادات آنها را مورد تهدید قرار می داد ولی امروز به نظامی تبدیل شده بود که انسان را به سمت فضایل انسانی ارتقاء می بخشید و چنان قدرتِ رو به روشدی به شمار می آمد که هیچ چیز آن را از گسترش رسالت خود، باز نمی داشت و در این راستا تعداد انبوهی از مردم، به اسلام گرویدند و بخشی از آنان برای فاصله گرفتن از این نظام و یا ایجاد پیمان همبستگی با آن، به برنامه ریزی می پرداختند.

3)    پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرکت نفاق انگیزان و کینه‌توزان یهود را که با ایجاد شکاف و تفرقه‌افکنی میان صفوف مسلمانان، سعی در متلاشی کردن نظام نوپای اسلامی داشتند، کاملاً زیر نظر داشت. [1]

 

·      (در کلام رهبری: انواع منفاقین: دسته‌ی اول منافقین اول ورود پیامبر به مدینه هستند. «آ‌ن‌ها کسانی بودند که یا اصلاً هیچ به اسلام ایمان نیاورده بودند، یا بعضی از آن‌ها ایمانی از روی احساسات به اسلام آورده بودند؛ اما حتی در آن‌هایی هم که ایمان احساساتی و سطحی آورده بودند، اعتقاد به اسلام و به پیامبر و معارف اسلامی، هیچ عمقی نداشت، با اندک تکانی در همان اوایل کار، این ایمان زایل شد و همان کفری که قبلاً وجود داشت، مستقر شد. آن‌ها چه افرادی بودند؟ کسانی بودند که تعبیر قرآن این است: فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا [2][3]

دسته‏ی دوم، کسانی هستند که جزو مؤمنین بودند و اولِ کار مطلقاً هیچ نشانه‏ای از نفاق در آن‌ها وجود نداشت؛ اما به مرور زمان دچار عوارضی شدند و چون این عوارض را علاج نکردند، آن زخم کوچک به تدریج رشد کرد و همه‌ی دین آن‌ها را از بین برد. مثلاً خدای متعال به آن‌ها فرمود صدقه بدهید یا انفاق کنید وآن‌ها نیز سوگند خوردند که این کار را خواهند کرد ولی نکردند و این خلف وعده،‏ کارشان را به آن جا رساند که خداوند نفاق را در دل‌هایشان به‏وجود آورد. خلافکاری، گناه، ارتکاب محرم، عدم اعتنا و مبالات به تربیت خود، گاهی کار را به جایی می‏رساند که کار بد انسان بدترین جزا را می‌یابد یعنی انسان را به جایی می‌رساند که خداوند و نشانه‌های او را تکذیب می‌کند و کافر می‌شود.[4]

باید توجه داشت که دسته‏ى اول از منافقین عده‌ی معدودی از همان صدر اول بودند که به تدریج دوره‏ى آن‌ها تمام شد؛ اما مجموعه‏ى دوم، یعنى آن کسانى که ایمان آن‌ها به خاطر عدم مراقبت، ضعیف شد، جریان مستمری از دنیاى اسلام بودند و ادامه پیدا کردند تا این که جریان اسلام را در صدر اول شکست دادند.[5]

دسته‏ی سوم نیز منافقین محارب هستند یعنی کسانی که به مدینه آمدند و ایمان آوردند، اما بعد دچار همان لغزش‌های مؤمنانه شدند و خودشان را حفظ نکردند؛ تا این‌که این لغزش‌ها ادامه پیدا کرد و در نهایت کارشان به آن جا رسید که به «یمامه» رفتند و با پیغمبر اعلان جنگ دادند.[6])

·      (در کلام‌رهبری: اسلام و حرکت‌های اسلامی همواره از نفاق، بیش از کفر صریح لطمه دیده است.[7] )



[1] پیشوایان هدایت ج1 صص126-127

[2] بقره/10: در دل‌هایشان بیمارى شک و تردید نهفته بود، از این روى به نفاق خو گرفتند و خدا به کیفر آن بر بیماریشان افزود.

مرض دل یک نوع نیست؛ خودخواهى، شهوترانى ، حق‏ناپذیرى ، قوم و خویش دوستى بى حد و حصر ، تکبر و نخوت و... هر کدام یک مرض دل هستند. در دل این‌ها یک‌چیزهایى بود اما به تدریج زیاد شد. انحراف همین جور است، اول از جاى کوچکى شروع مى‏شود اما اگر علاج نشد، زاویه‏ى انحراف به تدریج وسیع‌تر خواهد شد، مرضِ روحى از جاى کمى آغاز مى‏شود، اگر علاج نشد، افزایش پیدا مى‏کند.

[3] بیانات مقام معظم رهبرى‏ در جمع سپاهیان و بسیجیان لشکر 10 سیدالشهداء- 26/7/1377

[4] بیانات مقام معظم رهبرى‏ در جمع سپاهیان و بسیجیان لشکر 10 سیدالشهداء- 26/7/1377

[5] بیانات مقام معظم رهبرى‏ در جمع سپاهیان و بسیجیان لشکر 10 سیدالشهداء- 26/7/1377

[6] بیانات مقام معظم رهبرى‏ در جمع سپاهیان و بسیجیان لشکر 10 سیدالشهداء- 26/7/1377

[7] پیام به حجاج بیت‌الله الحرام- 26/03/1370

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

24.     پیمان برادری میان مهاجر و انصار و نتایج آن

1)    برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و با هدف از بین بردن تبعیض‌های نژادی و قومی- قبیله‌ای صورت گرفت.[1]

    (در حکایت: عرب بودند و خیلی اطمینان نبود که به خاطر قوم و فامیل و تیره درگیر نشوند. محمد صدایشان زد و دوتادوتا مهاجر و انصار را برادر خواند. فلانی! تو برادر فلانی هستی. کار اخوت که تمام شد، علی ناراحت بود و می‌گفت: من را با هیچ‌کس برادر نکردی. محمد گفت: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.)[2]

2)    اساساً اصل محتوای دعوت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اخوّت و برادری است و برقراری پیوند مشترک بر اساس ایمان و عقیده و اخوّت دینی در عوض خون و نژاد مشترک و تعصبات جاهلی[3]

    (در کلام رهبری: چطور همه این کار‌ها مدبّرانه و هوشیارانه و با محاسبه صحیح انجام‌گرفته است؟ اول: ایجاد وحدت است. ‏دوم: ایجاد اخوّت. (از بین بردن اشرافی گری و تعصب‌های خرافی و غرور قبیله‌ای و ...)‏)[4]



[1] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص71 و 72

[2] آفتاب آخرین حکایت 41

[3] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص72 و 73 ،

حجرات 10:  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ.

[4] انسان 250 ساله صص 37-39

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

بخش پنجم: بنیان نخستین دولت اسلامی در مدینه

23.     هجرت به مدینه و بنای مسجد

1)      پس ‌از آن پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه هجرت کرد.[1]

·    (در کلام رهبری: پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد مدینه شد تا این نظام را سر پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ به‌عنوان نمونه بگذارد تا هرکسی در هر جای تاریخ، ‏توانست مثل آن را به وجود آورد و در دل‌ها شوق ایجاد کند. تا انسان‌ها به‌سوی چنان جامعه‌ای بروند. البته ایجاد چنین نظامی به ‏پایه‌های اعتقادی و انسانی احتیاج دارد.‏ اول: باید عقاید و اندیشه‌های صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه آن افکار بنا شود.‏ پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این اندیشه‌ها و افکار را در قالب کلمة توحید و عزت انسان و بقیة معارف اسلامی در دوران سیزده سال مکه تبیین ‏کرده بود، بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم مرگ...‏ دوم: پایه‌ها و ستون‌های انسانی لازم است تا این بنا بر دوش آن‌ها قرار گیرد، چون نظام‌اسلامی قائم به فرد نیست.‏)[2]

·    (درکلام‌رهبری: هجرت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه_ که قبل از ورود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به این شهر، یثرب نامیده می‌شد و بعد از آمدن آن حضرت، «مدینة النبی» نام ‏گرفت،_ مثل نسیم خوش بهاری بود که در فضای این شهر پیچید و همه احساس کردند کانّه گشایشی به وجود آمده است؛ لذا دل‌ها ‏متوجه و بیدار شد...)[3]

2)    اولین اقدام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام ورود به مدینه، تأسیس مسجدی در آن شهر بود.

3)      پس از تأسیس مسجد بستر برای اجرایی کردن مکتب وحیانی الهی فراهم شد.[4]

·    (در کلام رهبری: پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌محض ورود به مدینه، کار را شروع کرد. ازجمله شگفتی‌های زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک‌لحظه را هدر نداد... ‏جلوی خانه‌ی ابی‌أیّوب انصاری شتر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) متوقف شد. در آنجا زمین افتاده‌ای بود. فرمود: این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق ‏به دو بچه یتیم است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پولی را از کیسة خود داد و آن زمین را خرید و بعد فرمود: در این زمین مسجد می‌سازیم؛ یعنی یک ‏مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. خود پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جزو اولین کسان یا اولین کسی بود که شروع به کندنِ مسجد کرد...‏)[5]

4)      مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه از اهمیت فراوانی برخوردار بود:

5)      مرکزیت معنوی و عبادی داشت.

6)      مکانی سیاسی برای ملاقات و دیدارهای پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.

7)      کانون ارتباط حکومت با داخل و خارج جامعه‌ی اسلامی بود.

8)      مکانی برای قانون‌گذاری بود.

9)      ریختن طرح‌های نظامی در آنجا صورت می‌گرفت.

10)    آموزش‌های نظامی در آنجا داده می‌شد.

11)    اعزام سپاه، ازآنجا به‌جاهای دیگر صورت می‌گرفت.

12)    مرکزی فرهنگی بود.

13)    مدرسه آموزشی قرآن و احکام دینی بود.

14)  اقدامات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه پس از نزول وحی، توسط شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به اجرا درآمد.[6]

15)  فرد سازی: برای آغاز هر نوع جنبش و حرکتی تربیت نیروی انسانی متعهّد و کارآمد لازم و ضروری هست[7].

·    (در کلام رهبری: یک عده، صحابه بزرگوار پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند، یک عده هم کسانی بودند که قبل از هجرت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در یثرب با پیام پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ‏وجود آمده بودند، بعد هم که پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد، از لحظه ورود، انسان‌سازی را شروع کرد...‏)[8]

16)  جامعه سازی دینی: روند جامعه سازی دینی با هجرت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از مکه به مدینه آغاز شد که مبدأ تاریخ مسلمانان نیز قرار گرفت.[9]

·    (در کلام رهبری: این امّت سازی فقط سیاست نبود، بخش عمدة دیگری آن، تربیت یکایک افراد بود: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو ‏عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ یک‌یک دل‌ها در زیر تربیت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار می‌گرفت.‏ حکمت یک مرتبة بالاتر است، چشم‌های آن‌ها را بر روی حقایق عالم باز می‌کرد. 10 سال هم پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این‌گونه و با این روش حرکت ‏کرد.‏ یک عده‌ای اسلام را فقط مسئلة فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند درحالی‌که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اوّلی که ‏توانست خود را از دشواری‌های مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود، بنای جامعة اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی.‏ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[10]‏ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه. این هدف ‏انبیاء است...‏ 13 سال در مکه، فصل اول بود و تقریباً 10 سال هم دوران مدینة پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که دوران شالوده‌ریزی نظام اسلامی و ساختن ‏یک الگو و نمونه از حاکمیت اسلام برای همة زمان‌ها و دوران تاریخ انسان و همه مکان‌هاست.‏)[11]

·    (در حکایت: می‌خواستند برای خودشان تاریخ و مبدأ درست کنند. یکی گفت تولد محمد روز خوبی است برای مبدأ. یکی گفت روز بدر. یکی گفت روز مبعث. خلاصه، هر کس چیزی گفت. علی بلند شد و گفت. هیچ اتّفاقی مهم‌تر از هجرت محمد نبود. روز هجرت بهتر است. همه به هم نگاه کردند. هیچ‌کس نتوانست ایرادی بگیرد. روز هجرت شد مبدأ تاریخ مسلمان‌ها.)[12]



[1] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص61

[2] انسان 250ساله ص 34

[3] انسان 250ساله ص34

[4] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص61

[5] انسان 250ساله ص35

[6] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) صص61 و 62

[7] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص68

[8] انسان 250ساله ص 34

[9] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت (علیهم السلام) ص71

[10] حدید 25:

‏ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آن‌ها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى‏کند بى‏آنکه او را ببینند؛ خداوند قوى و شکست‏ناپذیر است!

[11] انسان 250 ساله صص 30 -32

[12] آفتاب آخرین حکایت 43

  • صالح عبدالهی نسب