1)
پس از آن پیامبر
خدا (صلیاللهعلیهوآله) به مدینه هجرت کرد.
·
(در کلام رهبری: پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) وارد مدینه شد تا این نظام را سر پا و کامل
کند و آن را برای ابد در تاریخ بهعنوان نمونه بگذارد تا هرکسی در هر جای تاریخ، توانست
مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند. تا انسانها بهسوی چنان جامعهای
بروند. البته ایجاد چنین نظامی به پایههای اعتقادی و انسانی احتیاج دارد. اول: باید
عقاید و اندیشههای صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه آن افکار بنا شود.
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) این اندیشهها و افکار را در قالب کلمة توحید و عزت انسان
و بقیة معارف اسلامی در دوران سیزده سال مکه تبیین کرده بود، بعد هم در مدینه و در
تمام آنات و لحظات تا دم مرگ... دوم: پایهها و ستونهای انسانی لازم است تا این
بنا بر دوش آنها قرار گیرد، چون نظاماسلامی قائم به فرد نیست.)
·
(درکلامرهبری: هجرت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به
مدینه_ که قبل
از ورود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
به این شهر،
یثرب نامیده میشد و
بعد از آمدن آن
حضرت، «مدینة النبی» نام گرفت،_ مثل نسیم
خوش بهاری بود که
در فضای این شهر
پیچید و همه احساس
کردند کانّه گشایشی به
وجود آمده است؛ لذا
دلها متوجه و بیدار شد...)
2)
اولین اقدام پیامبر
(صلیاللهعلیهوآله) هنگام ورود به مدینه، تأسیس مسجدی در آن شهر بود.
3)
پس از تأسیس
مسجد بستر برای اجرایی کردن مکتب وحیانی الهی فراهم شد.
·
(در کلام رهبری: پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) بهمحض ورود به مدینه، کار را شروع کرد.
ازجمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یکلحظه را هدر
نداد... جلوی خانهی ابیأیّوب انصاری شتر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) متوقف شد.
در آنجا زمین افتادهای بود. فرمود: این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم
است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پولی را از کیسة خود داد و آن زمین را خرید و بعد
فرمود: در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛
یعنی مرکز تجمّع مردم. خود پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) جزو اولین کسان یا اولین
کسی بود که شروع به کندنِ مسجد کرد...)
4)
مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
در مدینه از اهمیت فراوانی برخوردار بود:
5)
مرکزیت معنوی و
عبادی داشت.
6)
مکانی سیاسی برای
ملاقات و دیدارهای پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) بود.
7)
کانون ارتباط حکومت
با داخل و خارج جامعهی اسلامی بود.
8)
مکانی برای قانونگذاری
بود.
9)
ریختن طرحهای
نظامی در آنجا صورت میگرفت.
10)
آموزشهای
نظامی در آنجا داده میشد.
11)
اعزام سپاه،
ازآنجا بهجاهای دیگر صورت میگرفت.
12)
مرکزی فرهنگی
بود.
13)
مدرسه آموزشی قرآن
و احکام دینی بود.
14)
اقدامات پیامبر
(صلیاللهعلیهوآله) در مدینه پس از نزول وحی، توسط شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
به اجرا درآمد.
15) فرد
سازی: برای آغاز هر نوع جنبش و حرکتی تربیت نیروی انسانی متعهّد و کارآمد لازم و
ضروری هست.
·
(در کلام رهبری: یک عده، صحابه بزرگوار پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) بودند، یک عده هم
کسانی بودند که قبل از هجرت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) در یثرب با پیام پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله)
به وجود آمده بودند، بعد هم که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد، از لحظه ورود،
انسانسازی را شروع کرد...)
16) جامعه
سازی دینی: روند جامعه سازی دینی با هجرت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) از مکه به مدینه آغاز شد که
مبدأ تاریخ مسلمانان نیز قرار گرفت.
·
(در کلام رهبری: این امّت سازی فقط سیاست نبود، بخش عمدة دیگری آن، تربیت یکایک افراد
بود: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو
عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ
وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ یکیک دلها در زیر تربیت پیغمبر
(صلیاللهعلیهوآله) قرار میگرفت. حکمت یک مرتبة بالاتر است، چشمهای آنها را
بر روی حقایق عالم باز میکرد. 10 سال هم پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) اینگونه و
با این روش حرکت کرد. یک عدهای اسلام را فقط مسئلة فردی دانستند و سیاست را از
اسلام گرفتند درحالیکه نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اوّلی که توانست خود را
از دشواریهای مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود، بنای جامعة اسلامی،
تشکیل حکومت اسلامی. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا
مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه. این هدف انبیاء است... 13 سال در مکه،
فصل اول بود و تقریباً 10 سال هم دوران مدینة پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) است که
دوران شالودهریزی نظام اسلامی و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیت اسلام برای همة
زمانها و دوران تاریخ انسان و همه مکانهاست.)
·
(در حکایت: میخواستند برای خودشان تاریخ و مبدأ درست کنند. یکی گفت تولد محمد روز
خوبی است برای مبدأ. یکی گفت روز بدر. یکی گفت روز مبعث. خلاصه، هر کس چیزی گفت.
علی بلند شد و گفت. هیچ اتّفاقی مهمتر از هجرت محمد نبود. روز هجرت بهتر است. همه
به هم نگاه کردند. هیچکس نتوانست ایرادی بگیرد. روز هجرت شد مبدأ تاریخ مسلمانها.)