اهل بیت

تدبر در سیره تمدن ساز اهل بیت

اهل بیت

تدبر در سیره تمدن ساز اهل بیت

بایگانی
  • ۰
  • ۰

12.     صفات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

1)    برخی از صفات و اخلاقیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که بعد از بعثت در ایشان ظاهر و بارز بود:

2)      نماز

3)      شب‌زنده‌داری

4)      قرائت قرآن

5)      صبر فراوان

6)      گشاده‌رویی با مردم[1]

·     (در حکایت:‌کفش و لباسش را خودش وصله می‌زد. با غلام‌ها و کنیز‌ها غذا می‌خورد. اگر باکسی دست می‌داد، دستش را نمی‌کشید تا اینکه طرف مقابل بکشد. اگر کسی با او حرف می‌زد، آن‌قدر صبر می‌کرد تا حرفش تمام شود. اگر اطرافیانش به چیزی می‌خندیدند، می‌خندید. اگر از چیزی تعجب می‌کردند، تعجب می‌کرد. همیشه هم می‌گفت: بهترین شما، خوش‌اخلاق‌ترین شماست. الحق که این بهترین خودش بود.)[2]

7)      انفاق مالی

8)      خشیت الهی[3]

9)      صلابت و شجاعتی خاص و بی‌نظیر. [4]

10)    رأفت و رحمتی صمیمانه

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

11.     نمایی از شخصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، پیش از بعثت

1)      پیروی از سنت ابراهیمی (علیه‌السلام):

2)    پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از قبل از بعثت پیرو دین و آیین حضرت ابراهیم (علیه السلام) بود.[1]

·    (در کلام رهبری: ساخته‌وپرداخته شدن پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا ظرفی بشود که خدای متعال آن ظرف را مناسب وحی خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است؛ ‏لذا پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که در جوانی به تجارت اشتغال داشت و درآمدهای هنگفتی از طریق تجارت به دست آورده بود، همه را درراه خدا ‏صدقه داد و بین مستمندان تقسیم کرد.‏ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبل از بعثت با مشاهده آیات الهی، روزبه‌روز پربارتر می‌شد تا به چهل‌سالگی رسید. دل او در چهل‌سالگی نورانی‌ترین ‏دل‌ها، خاشع‌ترین دل‌ها، پرظرفیت‌ترین دل‌ها برای دریافت پیام الهی بود. وقتی به این مرحله از معنویت و روحانیت و نورانیت و اوج ‏کمال رسید، آن‌وقت خدای متعال در‌های آسمان و در‌های عوالم غیبی را به روی او باز کرد، او فرشتگان را می‌دید، _فرشتگان_ با او ‏سخن می‌گفتند، کلام آن‌ها را می‌شنید تا اینکه جبرئیل امین (علیه السلام) بر او نازل شد و گفت: اِقْرَأ یعنی سرآغاز بعثت.‏)

3)    حتی قبل از بعثت نیز شهرت آن حضرت در امانت‌داری چندان بود که مردم مکه او را به محمدامین می‌شناختند.[2]

·    (در حکایت: مسخره‌اش می‌کردند. می‌گفتند جادوگر! می‌گفتند دیوانه. از پشت‌بام خاک می‌ریختند روی سرش. ولی از ترسِ هم چیز‌های قیمتی‌شان را می‌بردند می‌دادند دست امین تا برایشان نگه دارد.)[3]

4)    پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبل از بعثت و در سن نوجوانی به چوپانی کردن و خلوت کردن باخدا در بیابان‌ها مشغول بود.

5)    پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبل از بعثت در غار حرا باخدای خود به راز و نیاز می‌پرداخت.

6)    همه این اقدامات، آمادگی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را جهت پذیرش وظیفه سنگینِ اداره جامعه افزایش ‌داد.[4]



[1] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت(علیهم السلام) ج1 ص63

[2] تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت(علیهم السلام) ج1 ص65

[3]  آفتاب آخرین حکایت 20

[4]  پیشوایان هدایت ج1ص85 ، تدبر در سیرة تمدن ساز اهل بیت(علیهم السلام) ج1 صص65و66

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

10.     ولادت و تربیت علی (علیه‌السلام)

1)    ارتباط میان پیامبر اکرم و علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) صرفاً در محدودة خویشاوندی بسنده نمی‌شد، بلکه ارتباط فکری و عاطفی فوق‌العاده عمیقی بین آن‌ها بود.

2)    پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از بدو تولدِ علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) او را بسیار دوست می‌داشت و حتی بارها علی را از مادرش فاطمه بنت اسد می‌گرفت و در آغوش می‌کشید، در بیداری این کودک با وی کودکانه سخن می‌گفت و او را در آغوش می‌گرفت و هنگام خواب گاهواره‌جنبان او بود و این سرآغاز توجه و عنایت به علی و آماده‌سازی ویژة وی به شمار می‌آمد.

3)    با شدت یافتن بحران اقتصادی میان قریش، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بی‌درنگ به عموهای خود حمزه[1] و عباس[2] پیشنهاد کرد که ابوطالب را در این تنگنا و سختی یاری کنند. ازاین‌رو، عباس طالب[3] را برگزید و حمزه، جعفر[4] را به خانة خود برد و ابوطالب، عقیل را نگاه داشت و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علی را به خانة خویش برد و به آنان فرمود: «من علی را انتخاب کردم، آن‌که خدا او را برای من از میان شما برگزید.»

4)    به‌این‌ترتیب، علی (علیه‌السلام) به خانة پسرعمو انتقال یافت و زیر نظر او قرار گرفت و شخصیت او درخشید و تا آخرین لحظات عمر شریف پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، از آن حضرت جدا نشد.

5)    توجه و عنایت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مورد علی (علیه‌السلام) به برهة اقتصادی محدود نمی‌شد؛ ازاین‌رو، پی می‌بریم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هدف دیگری را که همان تربیت علی (علیه السلام) در دامان خود بود، دنبال می‌کرد تا وی را به‌گونه‌ای ویژه آماده سازد و بتواند در ساختار آیین پیامبر خاتم، نقش معنوی بزرگی ایفا کند.

6)    سیره و روشی که تاریخ از امام علی (علیه‌السلام) برای ما نگه‌داشته، به‌روشنی، حاکی از این است که امام علی (علیه‌‌السلام) تا چه پایه از آمادگی روحی قبل و بعد از بعثت، توسط نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بهره‌مند گشته که علاوه بر مرجعیت سیاسی بعد از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از شایستگی مرجعیت فکری و علمی نیز برخوردار باشد.[2]



[1] حمزۀ بن عبدالمطلب، ملقب به سیدالشهداء، عموی پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و از شهدا اُحُد می‌باشد. حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشد.

[2] پیشوایان هدایت ج1 صص71-73

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

9.     ازدواج

1)    شخصیتی نظیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آن توصیفات، می‌بایست با زنی ازدواج کند که با او متناسب و با اهداف بزرگ و ارزش‌های مورد نظر وی هماهنگ باشد و در سختی‌ها و دشواری‌هایش شکیبایی پیشه کند و در آن روزگار، زنی جز خدیجه شایسته‌ی همسری رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و این وظیفه‌ی مهم و حساس نبود و اراده‌ی خدا نیز بر همین امر قرارگرفته بود.[1]

2)    بسیاری از اسناد تاریخی مؤید این است که نخستین بار، خدیجه به ازدواج با رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اظهار تمایل کرد و ابوطالب با چند تن از قریش برای خواستگاری خدیجه نزد ولیّ او، که در آن روزگار عمویش عمروبن‌اسد بود رفت. این ماجرا به گفتۀ مشهور پانزده سال قبل از بعثت پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رخ داده است.[2]



[1] پیشوایان هدایت ج1 ص68

[2] پیشوایان هدایت ج1 ص68

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

بخش دوم: از ازدواج تا بعثت

8.     خدیجه(علیهاالسلام) قبل از ازدواج با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

1)    خدیجه (علیهاالسلام) در خانواده‌ای اصیل و خوش‌نام و دارای اخلاق نکو و پسندیده که پیرو دین حنیف ابراهیم(علیه‌السلام) بودند، پا به عرصة وجود نهاد.

2)    تاریخ، به‌طور مشروح و دقیق چگونگی زندگی حضرت خدیجه (علیهاالسلام) را قبل از ازدواجش با نبی‌اکرم‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای ما بیان نکرده است.

3)    به جهت موهبت اخلاقی بسیار پسندیده و همت والا و امانتداری و راستگویی رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، شخصیت آن بزرگوار در جامعۀ مکّی خوش درخشید و دل‌ها به سمت او جذب شد. وی سلالۀ خاندانی پاک به شمار می‌آمد، اما فقر و تنگدستی حاکم بر خانوادۀ ابوطالب که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز در آن به سر می‌برد، سبب شد تا ابوطالب به برادرزادۀ خویش پیشنهاد کند با دارایی خدیجه دختر خویلد به بازرگانی و تجارت بپردازد. در آن دوران 25 سال از عمر شریف رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گذشت.

ابوطالب برای عملی ساختن این کار نزد خدیجه شتافت و قبل از همه وی را در جریان امر قرار داد و خدیجه(علیهاالسلام) با شناخت قبلی خود از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلافاصله آن را پذیرا و فوق العاده شادمان گشت و در آن سفر بازرگانی دو برابر کالایی را که برای تجارت به دیگران می‌سپرد، در اختیار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار داد.

حضرت به شام سفر کرد و درا این سفر میسره غلام خدیجه (علیهاالسلام) با او همکاری داشت رسول‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ویژگی‌های زیبنده و عواطف لطیف خود توانست محبت میسره و ارج و احترام وی را نسبت به خود به دست آورد و با امانتداری و تدبیر، سود فراوانی نصیب خویش سازد. میسره در این سفر کرامات شگفت‌آوری از آن حضرت مشاهده کرد. در بازگشت کاروان به مکه، میسره آن چه را دیده و شنیده بود به اطلاع خدیجه(علیهاالسلام) رساند و این امور بر توجه و اهتمام خدیجه(علیهاالسلام) به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) افزود و میسره او را به ازدواج با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تشویق نمود.[1]

4)    تاریخ‌نگاران در تعیین عمر شریف حضرت خدیجه (علیهاالسلام) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به اختلاف سخن گفته‌اند، برخی عمر وی را 25، بعضی 28، دسته‌ای 30 و گروهی 36 و 40 سال یادآورد شده‌اند.[2]



[1]  پیشوایان هدایت ج1 صص66-67 ، به ادعای برخی مورخان، خدیجه، آن حضرت را تنها برای بازرگانی اجیر ساخته بود، در صورتی که یعقوبی، در تاریخ خود که از قدیمی ترین منابع مورد اعتماد به شمار می‌آید، آورده:« آن گونه که مردم می‌گویند خدیجه رسول‌خدا را در قبال چیزی اجیر کرده، صحیح به نظر نمی‌رسد و هرگز آن بزرگوار اجیر کسی نبوده است.» که روایتی از امام حسن‌عسکری(علیه‌السلام) از پدر بزرگوارش امام هادی(علیهماالسلام) نقل کرده: « رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله ) جهت انجام مضاربه با اموال خدیجه دختر خویلد، به شام سفر می‌کرد.» پیشوایان هدایت ج1 ص67

[2] پیشوایان هدایت ج1 ص70

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

7.  سرپرستی ابوطالب (علیه‌السلام)

1)      بعد از عبدالمطلب، ابوطالب شایسته‌ترین فرد برای سرپرستی حضرت محمد (صلوات‌الله‌علیهم) بود. او بین برادران خود نیز از همه شایسته‌تر و میان قریش جایگاه والایی داشت و مورد احترام بود؛ لذا ابوطالب و همسر پاک‌نهادش فاطمه‌بنت اسد او را یاری می‌دادند.

2)    این دو بزرگوار، محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در همه‌ی امور بر خود مقدّم می‌داشتند و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز در هنگام وفات فاطمه بنت اسد(علیهاالسلام)، به همین موضوع اشاره داشتند که: امروز مادرم را از دست دادم.[1]



[1] پیشوایان هدایت ج1 ص62

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

6.  با جدش عبدالمطلب



1)    محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در دل عبدالمطلب(علیه‌السلام) به جایگاهی دست‌یافته بود که هیچ‌یک از فرزندان و نوادگانش، بدان پایه نرسیده بودند.
2)   
بعد از گذشت حدود هشت سال از عمر شریف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، به سومین مصیبت یعنی از دست دادن عبدالمطلب (علیه‌السلام)، مبتلا گردید، به‌طوری‌که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌شدت در مصیبت وی گریست؛ زیرا عبدالمطلب (علیه‌السلام) تا زنده
بود به بهترین شکل ممکن، از وجود مبارک آن حضرت سرپرستی نمود و از مقام پیامبری آن بزرگوار آگاهی داشت
.[1]


[1] پیشوایان هدایت ج1 صص 59و60

 
  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

5.     با مادر

1)    پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از پدر بزرگوارش زمانی کوتاهی -5 سال- از سرپرستی مادر مهربانش، بهره‌مند شد. آمنه نیز در انتظار جوانیِ یتیم عبدالله به سر می‌برد تا در فقدان شوهر مهربانش برای او تسلّی خاطر باشد، ولی مرگ، او را چندان مهلت نداد.

2)    روایت‌شده حلیمه سعدیه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در پنج‌سالگی به خانواده‌اش بازگرداند و مادرش آمنه تصمیم گرفت برای زیارت قبر شوهر عزیز خود در مدینه، فرزندش را با خود همراه بِبَرد و محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ضمن دیدار با دایی‌های خود از قبیلة نجّار، در آن دیار با آنان آشنا گردد. ولی این سفر، اندوه دیگری برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در پی داشت، زیرا وی پس از زیارت محل وفات و دفن پدر، در مسیر بازگشت مادر مهربان خویش را از دست داد.

3)    و این حزن و اندوه‌های پیاپی بر قلب نازنین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، نوعی از مراحل آمادگی و تکامل شخصیتی آن حضرت را پدید آورد.

4)    سپس «ام ایمن»، سفر خویش را به همراهی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سمت مکه ادامه داد تا وی را به جد خویش حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) بسپارد.[1]



[1] پیشوایان هدایت ج1 صص 58و59

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

4.    با دایه

1)    برخی از مورّخان مدّعی شده‌اند به خاطر یتیمی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، هیچ‌یک از زنان شیرده حاضر نشد وی را برای شیر دادن بپذیرد و کاروان‌زنان شیرده که هر یک با خود کودک شیرخواری همراه داشت، در آستانه‌ی بازگشت به بادیه بودند. تنها حلیمة‌سعدیه بود که نوزادی برای شیر دادن نیافته بود. وی که مانند سایر زنان شیرده، در آغاز، از پذیرش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سرباز زده بود، وقتی کودکی برای شیر دادن نیافت به شوهرش اظهار داشت تا همان نوزاد یتیم را برای دایگی بپذیرد و شوهرش نیز به او اجازه داد و به نزد خانوادة آن کودک بازگشت و بادلی سرشار از آرزو و به این امید که شاید با پذیرش آن نوزاد زندگی‌اش خیروبرکت یابد، او را در آغوش کشید.

2)    در روایت آمده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در کودکی، جز شیر حلیمه، شیر هیچ زنی را نپذیرفت.

3)    تصوری که حلیمه با گرفتن یتیم عبدالمطلب(علیه‌السلام) دررسیدن به خیروبرکت داشت، به نومیدی مبدل نگشت. روایت‌شده که سینة حلیمه از شیر تهی بود ولی با شیر دادن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله )، سینه‌اش پر از شیر شد.

4)    حلیمه می‌گوید: هنگامی‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برای شیر دادن برگرفتیم، در زندگی و اموال خود سراسر نظاره‌گر خیروبرکت بودیم و پس از دوران خشک‌سالی و تلاش توان‌فرسا، توانگری یافتیم.

5)    نوزاد عبدالمطلب (علیه‌السلام) نزدیک به پنج سال را در دامان حلیمه و شوهرش در مناطق صحرایی قبیلة سعد، سپری کرد. حلیمه پس از گذشت دو سال که نوزاد از شیر گرفته شد، به جهت خیر و سعادتی که از برکت وجود مبارک آن حضرت نصیب وی شده بود، با بی‌میلی، او را به خانواده‌اش بازگرداند، مادرش (آمنه) نیز از بیم ابتلای نوزادش به انواع بیماری‌ها، بر بازگشت فرزندش به منطقه‌ای دور از مکه، پافشاری می‌کرد و بدین‌سان حلیمه، نوزاد را با شادمانی بازگرداند.[1]



[1]  پیشوایان هدایت ج1 صص 55و56

  • صالح عبدالهی نسب
  • ۰
  • ۰

3. نام‌گذاری

1)    حضرت عبدالمطلب (علیه‌السلام)، آن حضرت را «محمد» نامید و در پاسخ به کسانی که سبب این نام‌گذاری را از او جویا شدند، می‌فرمود: خواستم وی در آسمان و زمین مورد ستایش قرار گیرد؛ و مادرش آمنه، نیز قبل از جدش حضرت عبدالمطلب (علیه‌السلام) او را «احمد» نام نهاده بود. [1]



[1]  پیشوایان هدایت ج1 صص 55و56

  • صالح عبدالهی نسب